مسیر خوانش را، گذشته از بررسی ویژگیهای صوری متن، میتوان با توجه به پیشفهمهای خواننده و موضعگیری او در قبال اثر دریافت زیرا موضعی که عمل خواندن از آن آغاز میشود، مقدمتاً بر کیفیت خوانش تأثیر میگذارد و سمتوسوی آن را تا رسیدن به دریافت نهایی خواننده تعیین میکند. خوانش را اگر بهتقریب بتوان فرایندی سهمرحلهای دانست که در وهله نخست از سویهگیریهای ایدئولوژیکِ خواننده و خیزبرداشتن او برای ورود به فضای متن آغاز میشود تا رفتهرفته از راه خواندن علایم متنی به گونهای برداشت کلی از درونمایه آن بینجامد، در این صورت، نقد را میتوان عقبنشینی از مبادی خوانش به قصد شناسایی الگوهای پیشانگاشتهای تعریف کرد که رویهمرفته فقط ثلث اول خوانش را میسازند، حال آنکه خط مشی خوانش را نیز در همین مرحله مقدماتی تا رسیدن به فرجامی معین ترسیم میکنند. وقتی هدف از نقد، شناخت ذهنیتهای مشابهی باشد که خوانندگان از بیرون وارد متن میکنند، روش آن نیز جدا از شیوههای متداولی خواهدبود که جریان خوانش را یا با تکیه بر مسیر آن تعریف میکنند، یا با تأکید بر رهآوردهایش. نوشته حاضر، بنابر هدف و فرضیه خود، بیشتر به برههای از خوانش نظر خواهدداشت که در آن، کنشِ خواندن و طبعاً روند تفسیر متن هنوز آغاز نشدهاست. بر همین مبناست که از روند و شوندِ خوانش در اینجا نه بهسان هدف پژوهش بلکه تنها بهعنوان دادههای آن سخن خواهدرفت؛ یعنی همچون توابع یا متغیرهایی که بسته به پیشفرضهای خواننده تعریف میشوند. در نتیجه، معلوم خواهدشد که عوامل اجتماعی، تاریخی و فرهنگی مؤثر بر خوانش متن چیستند و چگونه در قالب باورها، نگرشها و پیشفرضهای عمومی یک جامعه، شیوه خوانش را در آن جامعه تا حدود زیادی تعیین میکنند و غایت خوانش را نیز پیشاپیش در همان حدود رقم میزنند.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |