چکیده: (1886 مشاهده)
فراداستان تاریخنگارانه و افول فراروایت دو ویژگی مهم در داستانهای پسامدرنیستی است. نویسندگان فراداستان تاریخنگارانه از ساختمایههای تاریخی مثل شخصیتها و رویدادهای واقعی استفاده میکنند، اما در آن دخل و تصرفی آگاهانه انجام میدهند، طوریکه خواننده را در واقعی یا غیرواقعی بودن آن دچار تردید میکنند. پسامدرنیستها با این روش توجه خواننده را به این مسئله جلب میکنند که رویدادهای گذشته غیرواقعی و خدشهپذیر و روایتی داستانیاند. بحران و افول فراروایت ویژگی دیگر مکتب پسامدرنیسم است که به فروپاشی مفاهیم ثابت و از قبل پذیرفتهشده اشاره دارد. افول فراروایتها باعث ایجاد نوعی بدگمانی به تبیینهای کلی شده و نسبیتگرایی را به دنبال داشتهاست. ذهنیت پسامدرن قائل به حقیقت جهانشمول نیست و بهجای استمرار الگوهای موجود یا جاری در آنها تردید میکند و ماهیتی متکثر دارد. در دوران پسامدرن فراروایتها جای خود را به خردهروایتها دادهاند. در این پژوهش فراداستان تاریخنگارانه وافول فراروایت را در داستانهای شب شیطان و زندهیاد کلئوپاترا نوشتۀ شیوا مقانلو بررسی خواهیم کرد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1398/11/19 | پذیرش: 1398/11/19 | انتشار: 1398/11/19