دوره 2، شماره 8 - ( 5-1395 )                   جلد 2 شماره 8 صفحات 240-233 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML Print


چکیده:   (3002 مشاهده)

پیشینۀ اصطلاح «پسااستعمارگری»، به سال 1960 برمی‌گردد. این اصطلاح، به تمامی روش‌های موجود برای بازنمایی نژاد، قومیت‌، فرهنگ و هویت انسان در عصر مدرن اطلاق می‌شود؛ انسانی که متعلق به کشوری مستعمره بوده که اکنون استقلال خود را بازیافته‌است. برخی منتقدان، این اصطلاح را برای اشاره به تمامی فرهنگ‌ها و محصولات فرهنگیِ تحت تأثیر امپریالیسم، از ابتدای دوران استعمارگری تا قرن بیست و یکم به‌کار می‌برند. ادبیات و هنرِ تولیدشده در کشورهای مستعمره، بعد از استقلال‌شان، موضوعِ «مطالعات پسااستعماری» شد. هدف ادبیات پسااستعماری، توصیف برهم‌کنش‌ها و تعاملات میان ملت‌های اروپایی و استعمارزدگان است. مطالعات دانشگاهی در این باره، ابتدا در دانشگاه‌های بریتانیا آغاز شد و این زمینۀ مطالعاتی در دهۀ 1970 شناخته‌شده و حائز اهمیت گشت و از آن زمان در حال توسعه و گسترش است. در این مطلب، به نویسندگان مهم نمایندۀ این مکتب ادبی، ازجمله چینوآ آچه‌به، جی. ام. کوئتزی، جامائیکا کینکاید و مایکل آنداچی، آثار برجستۀ آن‌ها و نظریات‌شان پرداخته شده و همچنین با بررسی آرای اندیشمندان این مکتب، ازجمله فرانتس فانون و گایاتری چاکراورتی اسپیواک، درون‌مایه‌های اصلی آثار برجستۀ مکتب پسااستعماری و شاخصه‌های اصلی آن‌ها از جمله نژاد، زبان و هویت مورد تحلیل قرار گرفته‌است.

واژه‌های کلیدی: پسااستعماری، آچه‌به، فانون، زبان، نژاد، هویت
متن کامل [PDF 368 kb]   (1 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي
دریافت: 1396/6/12 | پذیرش: 1396/6/12 | انتشار: 1396/6/12

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.