دوره 5، شماره 7 و 8 - ( پاییز و زمستان 1398 )                   جلد 5 شماره 7 و 8 صفحات 132-121 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


چکیده:   (2269 مشاهده)
چکیده
فراداستان به­عنوان گونه­ای از نوشتار که از مبانی فکری پسا­مدرنیسم نشأت گرفته­است، ازطریق شکستن چارچوب­های داستانی و بر هم ­زدن مرز تخیل و واقعیت، در پیِ آشکار ساختن ماهیت تصنعی واقعیت و نمایشِ برساخته بودن آن در ارتباط با گفتمان­های قدرت مسلط است. بنابراین هر آشوب و درهم­ریختگیِ بازیگوشانه­ای در فرم رمان پسامدرن، از یک تفکر انتقادی ژرف مبنی بر شکاکیتی پسامدرنیستی نسبت به سازو­کار جهان معاصر سرچشمه گرفته­است. از این­رو در پژوهشِ حاضر ضمن نقد فراداستان میمِ عزیز، اثر محمدحسن شهسواری بر اساس اندیشه­های پسامدرنیستی و نشان دادن میزان موفقیت نویسنده در بهره­گرفتن از تمهیدات فراداستانی در جهت ارائه محتوایی پسامدرن، به این پرسش اساسی پرداخته شده­است که میمِ عزیز تا چه حد برآمده از یک خودآگاهی ناخودآگاه پسامدرنیستی است؛ خودآگاهی به این معنا که بر تصنعی بودن خود، آگاه است و ناخودآگاهی به این معنا که حاصل رهایی تخیل و جوشیدن از دل یک فلسفه عمیق درونی ­شده است. بنابر یافته­ های این پژوهش، می­توان این­گونه استدلال کرد که اگرچه میمِ عزیز با ساختاری چند لایه و تو در تو، فرمی پاره­پاره و نامنسجم و روایتی بازی­محور و تعلیق­آور، ساختار پیچیده و از­هم­گسسته خانواده در جهان امروز را به تصویر کشیده و در عرضه محتوایی پسامدرن ازطریق فرمی فراداستانی موفق ظاهر شده­است، اما به­عنوان قالبی از پیش طراحی­شده که محتوای آشوبگر پسامدرنیستی آن­را به آشوب نکشیده­است، با ذات قاعده­گریز و ناباور به قواعد از پیش تثبیت­شده پسامدرنیسم تعارضی بنیادین دارد.
 
متن کامل [PDF 469 kb]   (752 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي
دریافت: 1398/11/19 | پذیرش: 1398/11/19 | انتشار: 1398/11/19

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.