نقد ترجمه در ایران، از آغاز تا به امروز، غالباً نوعی خطاشماری و بیشتر مبتنی بر مقایسه ترجمه با متن اصلی و متّکی بر مفهوم همارزی بودهاست. غالباً منتقدانِ ترجمه به تطبیق متن اصلی با ترجمه پرداختهاند و خطاهای مترجم را برشمرده و دستهبندی کردهاند. امروزه در جهان، این نوع نقد، خود مورد نقد قرار گرفته و صاحبنظرانِ مطالعات ترجمه سعی میکنند نقد ترجمه را از خطاشماری و بعضاً عیبجویی، بهسوی درک خاستگاههای عمل مترجم سوق دهند؛ به این معنا که کدام ایدئولوژی یا مشخّصات فرهنگی و یا ضعف و اشکال موجب شده که مترجم چنین ترجمهای عرضه کند. بیگمان، این نوع نقد بسیار سودمندتر از خطاشماری صرف است. هدف ما از این پژوهش ایناست که نشان دهیم مترجمان محترم در مواجهه با دشواریهای ترجمه متن عرفانی اللمع فی التصوف چه ترفندهایی بهکار بردهاند و چرا. روش ما توصیفی- تحلیلی است و در بررسی ترجمههای فارسی کتاب مذکور نشان دادهایم که دکتر محبّتی از روشهای انتقال ناقص و حذف استفاده کرده و ترجمه غلط هم دارد و ریشه این کاستیها عدم تسلّط مترجم بر زبان مبدأ و نیز آشنایی اندک وی با مفاهیم و اصطلاحات علوم اسلامی است اما دکتر خیّاطیان از روش انتقال کامل استفاده کرده و حذف در ترجمهشان دیده نمیشود و اشتباهاتش نیز در مقایسه با ترجمه دکتر محبّتی بسیار کمتر است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |